عاشقی های احمد کارتیه
احمد آقا رئیس من در یک شرکت خصوصی است .احمد آقا از یک سازمان دولتی بعد از سی سال کار بازنشسته شده و یک شرکت خدماتی راه انداخته . آدم نان بده و دست و دلبازی است . صبح به صبح که در شرکت همدیگر را ملاقات می کنیم من طبق معمول کمی ژولیده با صورتی که چند روز است اصلاح نشده ، اما او با کت و پیراهن اتو خورده ای که دکمه هایش تا وسط سینه باز است و موهای سینه ای که تیغ خورده و اگر جا داشته باشد بعضی روزها زنجیر کارتیه ای هم وسط سینه اش خودنمایی می کند .
از لحاظ سن و سال بخواهیم مقایسه کنیم من به زحمت سی و پنج سال دارم او شصت و اندی . تقریبن دوبرابر . شاید در طول روز به جز صدای عیال و آن هم بسیار به ندرت برای خرده فرمایشی گوشی همراهم اصلن صدای لطیف جنس مونثی در خط آن انعکاس پیدا نمی کند ، اما احمد آقا در سن شصت و سه چهار سالگی به غیر از زن شرعی و یک همسر صیغه ای انگار چندتا نم خورده هم زیر سر دارد و دائم با لحنی دلربا پشت گوشی گران قیمت اش دل می دهد و قلوه می گیرد .
نمی دانم چه خاصیتی است که جنس مذکر پیر که می شوند فیل شان یاد هندوستان می کند . مثلن همین پدر زن من هم با این احمد آقا هم سن و سال اند ولی مادر زن ام و دخترهایش دائم بابای محترم شان را رصد می کنند که به یکباره صاحب مامان جدیدی نشوند .
شب یلدا برادر زن محترم از یک فقره خانم بلند کردن های پدرشان در میان جمع مادر و خواهرهایش پرده برداری کرد که اگر با لطایف الحیل من و دیگر باجناق ها نبود کار به خون و خونریزی می کشید .
خلاصه اگر خودتان سن شصت را رد کرده اید و یا دور و اطراف بابا و بابابزرگ و هرکس دیگری دارید که پا به سالمندی گذاشته سخت مراقب باشید که به قول معروف " دود از کنده بلند می شه! " و " فیل شان بدجوری یاد هندوستان می کنه !"
این که ما گفتیم از خصوصیات نیک !!! آقایان بود، از جنبیدن عشق پیری در خانم ها شمه ای نشنیده ایم .
آقا مهران باید مواظب بود :)