این شامه ی لعنتی
پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۲۸ ق.ظ
هشت جلسه تمام شد . جلساتی که هر روز موقع ناهار و استراحت باید می نشستی پای یک سری مطالب تکراری در مورد بهداشت محیط و بهداشت فردی . البته صد در صد هم بی فایده نبود ولی تجسم کنید چه عذابی کشیدم تا لحظات آخر کلاس و امتحان که سی و پنج سوال داده شده را تیز و بز جواب دادم و زدم به چاک . می پرسید عذاب از چی ؟ باید خدمت تان عرض کنم تجسم کنید سی و اندی زن و مرد را که از صبح در محل کسب و کار بوده اند و آنها را درون یک کلاس مفروش جمع کرده اند . بله مفروش . باید بدون کفش تشریف می بردیم داخل کلاس . کلاسی معطر به بوی گند جوراب . این شامه ی لعنتی هم پر نمی شد و یا ذره ای عادت نمی کرد و بی خیال نمی شد . واقعن عذاب آور بود . شانس آوردیم که هنوز فصل سرد سال است و گرنه واویلا !
۹۲/۱۲/۱۵