کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

یادداشت هایی همراه با غرغر و شکوه و گلایه
... تب و هذیان
و جیغ و جادوی کلمات
و گاهی شادی هایی که این روزها دور از دسترس اند .
آدم های این جا آمیخته ای از تخیل و واقعیت اند .
گفته ها و شنیده ها و مشاهدات نویسنده که آن هذیانی که پیشتر گفتم روی بازتاب آن ها موثرند .

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

این کتاب چی چی ِ ؟!

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۲۸ ق.ظ

  متوجه حضورش نشده بودم . در بسته بود و کولر گازی روشن . شکمم را به خنکای سینک ظرفشویی چسبانده بودم و فنجان قهوه ام را می شستم . بوی عطر گل محمدی که با جریان ملایم تهویه مطبوع پیچید توی فضای فروشگاه بی اختیار سرم را برگرداندم عقب . کت و شلوار طوسی پوشیده بود و ته ریشی به محاسن اش داشت . جلوتر که رفتم بجا آوردم اش . مداح مسجد محل بود . محرم سال گذشته توی دسته ی عزاداری دیده بودم اش .سلام کردم . جوابم را با لبخند داد و گفت : « دو تا مرغ برام کبابی خرد کنید . » داشتم مرغ ها را روی ترازو می گذاشتم که پرسید : « چی چی ِ ؟ عزاداران بَیَل ؟! » نگاهم چرخید به سمت دراور کنار ترازو که کیسه های پلاستیکی ام را داخل آن نگه می دارم و کتاب روی آن بود . قسمتی از کارت ویزیت فروشگاه از لای کتاب بیرون زده بود . تقریبن نیمی از کتاب را خوانده بودم . بی اختیار لبخندی به لبم نشست . حتم داشتم به خاطر اعرابی که روی حروف بود عنوان کتاب را درست خوانده بود . و گرنه شاید می خواند " بیل " و یا " بِیِل و ... چه می دانم هر جور که بشود تلفظ اش کرد . در جوابش تکرار کردم : « بله ! عزاداران بَیَل » . یقین دارم پیش خودش کلی تحسین ام کرده و گفته : « چه فروشنده ی متدین و علاقمندی . به! به ! به این پسر . با این مشغله از مطالعه ی کتاب های دینی هم غافل نیست ... »

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۲
مهران مهرگان

نظرات  (۳)

آقا چرا پیش‌داوری و ذهن‌خوانی می‌کنی؟ حالا شب دراز است و قلندر بیدار! فردا پس‌فردا ته و توی قضیه را در می‌آورد و با بیل می‌آید برای عزاداری!
پاسخ:
خدا رو شکر توی جامعه ی ما اجازه ی خرافه پرستی به کسی نمی دن . و گرنه ما کجا طاقت دسته بیل داریم !
:)))))))))))))))))
خدا بگم چی کارت نکنه مَرد. از کجا معلوم شاید قبلا اسمشو خونده باشه؟ :))))) ولی کلی خندیدم. خدا خیرت بده
پاسخ:
خدا اجرت بده میرزا که می خونی . وقت کردی یه سر بریم بَیَل . 
من که کلا تصمیم گرفته ام در فضای مجازی از دین حرفی نزنم چون حسابی دهنم سرویس شده بابتش!
ولی خداییش حق با شماست کتاب به این مشهوری هم اگر اعراب گذاری نشود این قشر از خواندنش عاجز میشن!ولی خدا بده شانس ظاهرا همه چیز با اوناست!
هرچند من خودم همبشه میگم ادم هیچ وقت برای مطالعه نباید منتظر ارزش مادی باشه!
به قول دوستی انرژی در اموزش هیچ وقت گم نمیشه!
پاسخ:
دین برای هدایت ما اومده . و ما تشنه ی راه دوستی و صلح و صفا و صمیمیت ایم . و با کسی و چیزی سر ستیز نداریم . این دیالوگ نباید عقیم می ماند . وقتی من گفته ی آقا رو تایید کردم اگر شبهه ای داشت باید می پرسید : «موضوعش چیه ؟ و الی آخر ... وقتی روشنایی به ذهن نتابه . ذهنی تاریک حاصل کار ِ . و اونجا بدون نور هیچ چیزی نمی رویه ...
ببخشید روده درازی کردم !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">