نه این ام و نه آن !
يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ق.ظ
نمی دانم چه ام شده. دوباره ریشه ی یاداشت های روزانه ام خشکیده. یعنی واقعن من یک مرغ فروش شده ام . خدای من ! یعنی این همه سعی و تلاشم برای تمرین نویسندگی دود شد و رفت هوا ؟! وقتی کمی بیشتر فکر می کنم می بینم نه این ام و نه آن .
این روزها بیشتر سعی می کنم ادای یک مغازه دار با سواد را در بیاورم . همیشه ی خدا موقع ورود مشتری یک کتاب چاق یا لاغر دست ام است و یا محو خواندن آن هستم که بعضی وقت ها موجب پوزخند و گاه نگاه "عاقل اندر سفیه " آن ها می شود. چه کنم این روزها ـ ریا نباشد ـ برای خواندن سیرمونی ندارم .
۹۴/۰۳/۱۰
چی بگم...
به هرحال موفق باشید!