دفترهای عاصی از من
يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ
دلم می خواهد برای یک شب سیر بخوابم. صبح دیر از خواب بیدار شوم. و در طول روز بی خوابی آزارم ندهد.
امشب با خودم قرار گذاشته بودم مقدار بیشتری از رمانی را که در دست دارم بخوانم. اما زور خستگی بیشتر است و میل به خواب مرا به سوی رختخواب می کشاند.
چقدر این سررسیدی که سجاد به من داده دوست داشتنی است و میل به نوشتن را در من دوچندان می کند. کاغذ کرم رنگ و مرغوبش حس خوبی در من ایجاد می کند و قلم خودنویس یوروپن کنار آن باز وسوسه انگیز است.
چقدر سعی کردم که این دفتر را با نظم و ترتیب بیشتری سیاه و پر کنم و گاه قوه ی تخیل بیراهه می رود و نیاز است افسارش را گرفته و به راه بیاورم که این باعث کمی خط خوردگی در بعضی از صفحات شده است.
مثل کودکی که اسباب بازی مورد علاقه اش را دیده باشد فعلن قید خواب را زده ام و نشسته به خاطره بازی ...
۹۴/۱۰/۲۷