از همان روز اول که مطرح کرد موضوع را فهمیدم . چون کارهایش را دیده بودم . وقتی کنار در می ایستاد، یا پشت یخچال ویترینی می نشست و بیرون زاغ سیاه کسی را چوب می زد حرص ام می گرفت . ادای آدم های باشخصیت را بازی کردن ولی با این حال در کار دیگران فضولی کردن واقعن مهوع و آزار دهنده است .
حاجی با این سوپری بغل دستی نمی دانم چه سر و سرّی دارند . از سال ها قبل همدیگر را می شناسند ولی مدتی بود که رابطه شان با هم شکرآب شده بود . با تمام این اوصاف خرید هایش را از طریق من از مغازه ی او انجام می داد . از خرید مایحتاج خانه گرفته تا خرید چند میلیونی مواد غذایی و خواروبار برای شرکت و خیلی سریع و نقد هم حساب کتاب می کرد. البته الان با هم صحبت می کنند و کار من در پیغام بردن و آوردن کم شده . پشت سرش تا بخواهی از خلاف و پدرسوختی طرف حرف می زند می گوید: « فلان فلان شده سه میلیون پول دو سال ِ به من بدهکار صداشم در نمیاره و ... » ولی پای کار و خرید که می شود کاسب های منصف دیگر را رها می کند و باز از این آقا خرید می کند با علم به این که اجناس را گران تر از جاهای دیگر حساب می کند و هیچ باکی هم ندارد .
هر چه هست قضیه ناموسی است . نه ! بهتر است بگویم بی ناموسی . چون کار شرعی که پنهان کاری ندارد . قبل از اینکه با حاجی این قدر دمخور شوم شنیده بودم که با خانم جوانی سر و سرّی داشته که کار به آبروریزی کشیده . از رفتار و کارهایش و غش و ضعف اش در مقابل جنس مونث که چیزی کم ندارد . ولی در صحبت جلوی من جانماز آب می کشد . انگار غافل از این موضوع است که من ناخواسته تمام ور زدن هایش را پشت تلفن می شنوم و به روی خودم نمی آورم .
انگار زیادی حاشیه رفتم . غرض از این همه پُرگویی اشاره به آینه ی قدی کنار در بود که حدود صد و پنجاه هزار تومان برای حاجی آب خورد . آینه را طوری قرار داده که بتواند دید بهتری به جلوی مغازه ی سوپری داشته باشد . هرچند کاملن موفق نشده اما باز در یک زوایایی می ایستد و کار خودش را می کند . خیلی مصر است که نقطه ضعفی از این آقا پیدا کند و گهگاه سعی می کند پای مرا هم به این بازی کثیف بکشد و با خود همراه کند ولی تلاش می کنم خودم را از این کثافت کاری دور نگه دارم و قاطی نشوم . این دور اطراف از کاسب های قدیم تا این جوان ترها هزار و یک شیطنت و گاه گندکاری دارند که خیلی از آن ها را می بینم و می گذرم . می بینم و می گذرم ... می بینم و می گذرم ... ولی کارهای این حاجی خیلی دل به هم زن شده ...
.
.