کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

یادداشت هایی همراه با غرغر و شکوه و گلایه
... تب و هذیان
و جیغ و جادوی کلمات
و گاهی شادی هایی که این روزها دور از دسترس اند .
آدم های این جا آمیخته ای از تخیل و واقعیت اند .
گفته ها و شنیده ها و مشاهدات نویسنده که آن هذیانی که پیشتر گفتم روی بازتاب آن ها موثرند .

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  دلم می خواهد برای یک شب سیر بخوابم. صبح دیر از خواب بیدار شوم. و در طول روز بی خوابی آزارم ندهد.

  امشب با خودم قرار گذاشته بودم مقدار بیشتری از رمانی را که در دست دارم بخوانم. اما زور خستگی بیشتر است و میل به خواب مرا به سوی رختخواب می کشاند.

  چقدر این سررسیدی که سجاد به من داده دوست داشتنی است و میل به نوشتن را در من دوچندان می کند. کاغذ کرم رنگ و مرغوبش حس خوبی در من ایجاد می کند و قلم خودنویس یوروپن کنار آن باز وسوسه انگیز است.

  چقدر سعی کردم که این دفتر را با نظم و ترتیب بیشتری سیاه و پر کنم و گاه قوه ی تخیل بیراهه می رود و نیاز است افسارش را گرفته و به راه بیاورم که این باعث کمی خط خوردگی در بعضی از صفحات شده است.

  مثل کودکی که اسباب بازی مورد علاقه اش را دیده باشد فعلن قید خواب را زده ام و نشسته به خاطره بازی ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۴
مهران مهرگان

   چند هفته ای است که در حال فکر کردن روی کار دوم هستم . کاری که در کنار مغازه داری انجام بدهم. یعنی یک کار تولیدی کوچک و جمع و جور که بشود در خانه و یک فضای مختصر انجامش داد. برای تامین هزینه ابزار و مواد و اولیه مشکل دارم. به چند بانک سر زدم ولی به در بسته خوردم . نه حساب پر و پیمانی داشته ام و نه گردش مالی به درد بخوری. هیچ مدرک بانک پسندی هم ندارم. برای همین موضوع گرفتن یک وام دو سه میلیونی شده مکافات. ناامید نیستم. چون این کاری را که در نظر دارم خیلی دوست دارم . و پیش از این انجامش داده ام. ابزارهایی را که در خانه ی پدری و گوشه کنار پخش بودند جمع کرده ام و دستی به سر و روی شان کشیده ام. امیدوارم حدااقل در سال نود و پنج این کارم سر و سامان گرفته باشد و حتی بتوانم از کار مرغ فروشی خلاص شده و لااقل صاحب یک هنری بشوم . به امید خدا !

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۰۸:۳۷
مهران مهرگان