قابل توجه دوستانی که این مرثیه سرایی ها را دنبال می کنند.
با توجه به این که در این چند روزی که دنبال کار گشتم،هیچ کاری با دستمزد بالاتر از پانصدهزار تومان پیدا نکردم و به دلیل تماس های پی در پی صاحبکار قبلی و زبان بازی ها و هزار و یک ترفند دیگر دوباره به شغل شریف مرغ فروشی برگشتم و مشغول خدمت رسانی به هم محلی ها و مشتری های عزیز هستم. از این به بعد سعی خواهم کرد سفت و سخت تر به همین کار کم درآمد بچسبم و نگهش دارم که به قول معروف " مسجد جای گو.... دن نیست ." و اگر ماه ها و سال ها بیکار و گرسنه بمانی کسی حتی تُف کف دستت نمی اندازد .بیکاری بد دردی است .
+ رونوشت به تمام عزیزانی که نگران بیکاری بنده بودند و در طول روز و شب های بیکاری با من حقیرابراز همدردی کردند .