می دی ولی اون قدر دیر که ...
امروز نازنین همسر بغض اش ترکید و زد زیر گریه . بعد ده دوازده سال کار برای یک سازمان دولتی بصورت قراردادی و حقوق اندک که چیزی کم از حمالی نداشته اوایل امسال بعد از چند مرحله آزمون استخدامی و مصاحبه و قبولی در تمام مراحل و انجام تحقیقات محلی ،همه ی همکاران قراردادی و استخدامی های جدید که در آزمون ها شرکت کرده بودند احکام شان صادر شده و دو هفته است که با عنوان نیروی رسمی مشغول به کار هستند ولی از ابلاغ حکم نازنین همسر خبری نیست . با پرس و جویی که کرده به جواب درستی نرسیده . هر چند خودش حدس هایی در مورد یکی از همکاران فاسدشان که در کمال تعجب به مرکز منتقل شده و با ارتباطی که با دیگر همفکرهای خودش دارد مانع صدور حکم شده است .
من فکر می کردم فقط اداره ی ما است که هر که دزد باشد و ارباب رجوع را بتواند بدوشد و سرکیسه کند ارتقاء می گیرد . ولی انگار نه بابا آب از ...
+ آدم نمی دونه دردش رو به کی بگه ؟!
+ خدایا خودت به نازنین همسر کمکی کن ! خیلی ناراحته اگه خدای ناکرده استخدام نشه ضربه ی بدی می خوره !
+ خدایا قربون اون مقام و جبروتت هر چیزی رو خواستم دادی ها ولی اون قدر دیر و با زجر و عذاب که مات.ح.ت مون پاره شده !