شهر بی کلانتر شده
یک روز وقتی پشت اتول نشسته باشی و در یک خیابان نه چندان طولانی داخل دو تا چاله ی جلوبندی پیاده کن بیفتی و دو سه تا را با مهارت شوماخری رد کنی و انتهای خیابان تازه دوزاری ات بیفتد و بفهمی که این هایی مثل سیاه چاله به یکباره در خیابان صاف و سالم سبز شده اند محل دریچه های دزدیده شده ی گاز و آب و تلفن اند ایمان می آوری که شهر بی کلانتر شده است . از آن روز تا به حال حساس شده ام به این دریچه ها . در سطح شهر و کوچه پس کوچه ها هیچ دریچه ای در امان نمانده . به ریز و درشت رحم نکرده اند . مگر آنهایی امکان در آوردن شان نبوده است . من در تعجب ام این دریچه های چدنی که آرم اداره و سازمان مربوطه روی آن ها حک شده چطور و از چه طریقی خرید و فروش می شوند که قابل ردیابی و پیدا کردن نیستند . و جالب اینکه جای خالی آن ها پر نمی شود و هر بار غفلتن می افتم درون آنها و کارمان می کشد به استفاده از الفاظ چارواداری . نمی دانم اصلن در این شهر بی کلانتر کسی به فکر این چیزها هم هست ؟!
شهر بی صاحاب مونده! کشورِ بی صاحاب مونده اصن :|