آن روز بی ماسک آمده بودی؟
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۳۴ ب.ظ
آمده بود جلوی روی ام ایستاده بود و اسکناس ها را گرفته بود سمت من . پرسیده بودم : « ببخشید بابت چی ؟ »
جواب داده بود : « ـ معذرت می خوام از اینکه دیر شد ! رفته بودم مسافرت ... چند روز پیش از تون مرغ بردم .»
جا خورده بودم و هنوز با شک و تردید گفته بودم : « فکر کردم خواهرتون بوده ! »
با لبخند جواب داده بود : « من خواهر ندارم . »
و وقتی رفته بود فکر کرده بودم این زن ها را پشت ماسکی از آرایش چه سخت می شود شناخت . و یادم افتاد آن روز ظهر با عجله آمده بود. بی ابروی پهن شده به زور مداد، بی خط چشم و ریمل و چه می دانم ؟ رُژ گونه ...
.
.
.
۹۳/۱۱/۰۱