امروز نوزدهم بود ...
يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۵۷ ب.ظ
امروز نوزدهم بود. البته هنوز هم هست، تا دقایقی دیگر . امروز دست و پنجه نرم کردن مان با مرغ ها یک ساله شد . کاسبی بخور و نمیری که با هر شرایطی بود ادامه پیدا کرد و رسید به یک سالگی . هرچند بارها خیال رها کردن این کار را داشتم و هنوز هم دارم . اما اندک زمان و محیطی که برای مطالعه دارم را دوست ندارم از دست بدهم . لا به لای کاسبی از فرصت استفاده می کنم و سعی می کنم به آدم ها توجه بیشتری داشته باشم . به قیافه و نحوه ی کار و بارشان و اگر گپ و گفتی حاصل شد از طرز نگاه شان به زندگی و دنیا آگاه شوم . سعی فراوانی دارم که از کنج عزلت خودم را بکشم بیرون . نه اینکه خواننده این سطور فکر کند که ته چاه چله نشسته ام، نه ! باید بگویم سخت از آن افسردگی و خموشی و دوری از دیگران است .
۹۳/۱۱/۱۹