کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

یادداشت هایی همراه با غرغر و شکوه و گلایه
... تب و هذیان
و جیغ و جادوی کلمات
و گاهی شادی هایی که این روزها دور از دسترس اند .
آدم های این جا آمیخته ای از تخیل و واقعیت اند .
گفته ها و شنیده ها و مشاهدات نویسنده که آن هذیانی که پیشتر گفتم روی بازتاب آن ها موثرند .

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۴۲ مطلب با موضوع «یادداشت روزانه» ثبت شده است

مردک حوصله ام را سر می برد ـ کارفرمای ام را می گویم ـ از خواسته اش چیزی نمی فهمم . مجبورم به دیالوگی ناخواسته و کلافه کننده . یک لقمه نان است هزار ادا و اصول . رفته رفته شب از راه رسیده و پایان کار است . در تردیدم که بمانم در خلوت چیزی بنویسم یا به سمت خانه راه بیافتم. مسیری طولانی را باید پیاده روی کنم. پیاده روی در شب دوست داشتنی است . بخصوص جیب پرپیمانه ای داشته باشی و ویترین ها را تماشا کنی و گهگاه خریدی و اگر بخت یار بود مقابل کتابفروشی باشی و چند جلد کتاب بخری . آه! خواندن یگانه افیونی ست که بدان گرفتارم !
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۷
مهران مهرگان

  می خواهم از تابستان سال 69 بنویسم . همان سالی که منقل شدیم به یک شهر جنوبی . دورترین شهر جنوب شرقی ایران. ایده نوشتن این خاطره ها از پیدا شدن یک سری تقویم و سررسید بوجود آمد که اگر حس و حالی باشد به همان شکل که در دفاتر و سررسیدها یادداشت کرده ام به این جا منتقل می کنم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۶۹ ، ۲۳:۳۱
مهران مهرگان