کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

یادداشت هایی همراه با غرغر و شکوه و گلایه
... تب و هذیان
و جیغ و جادوی کلمات
و گاهی شادی هایی که این روزها دور از دسترس اند .
آدم های این جا آمیخته ای از تخیل و واقعیت اند .
گفته ها و شنیده ها و مشاهدات نویسنده که آن هذیانی که پیشتر گفتم روی بازتاب آن ها موثرند .

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

کفش آهنی ؛ تراکنش ناموفق

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۱۵ ق.ظ

  

  صبح یک وب راه انداختم و اولین پست ام را ارسال کردم . وقت زیادی نداشتم برای وبگردی و باید برای پیگیری یک کار بانکی از خانه می زدم بیرون .

داستان امروزم پیگیری "تراکنش ناموفق " ـی بود که این روزها بسیاری از استفاده کنندگان از پوزهای فروشگاهی با آن دست به گریبانند .

  ابتدا برای جلوگیری از اتلاف وقت سعی کردم با شرکت سرویس دهنده ی مربوط که شماره اش در رسید درج شده بود تماس بگیرم که بی حاصل بود . اپراتور دوبار و هربار به مدت پنج دقیقه مرا پشت خط به انتظار گذاشت و کسی جواب نداد . مجبور شدم با بانک مربوطه ام تماس بگیرم . به کارمندی که جوابگو بود مشکلم را توضیح دادم و محل استفاده از کارت و مبلغی را که پنج روز پیش از حسابم کسر و به دلیل همان " تراکنش ناموفق " به حساب فروشنده واریز نشده بود را اعلام کردم .

  با توضیحاتی که کارمند بانک داد متوجه شدم تازه در ابتدای هفتخوانی تعریف نشده قرار دارم و باید با کفشی آهنی به جنگ این بوروکراسی اداری (بانکی ) بروم .

ـ ابتدا مراجعه به بانکی که آنجا صاحب حساب بودم .

ـ دریافت صورتحسابی که کسر مبلغ مذکور در آن درج شده باشد .

ـ مراجعه به بانکی که پوز فروشگاهی متعلق به آن بوده .

   و تازه این جا بود که کارمند بانک سری به تاسف تکان داد و بعد از دیدن رسید و صورتحساب و دیگر مدارک فرمی را پرینت گرفت و پرسید : « فروشنده نیومده ؟ »  گفتم : « اگه نیازه بگم بیان ؟ » خدا رو شُکر فروشگاه به محل بانک نزدیک بود . فرم را به طرفم دراز کرد و گفت : « خودتون می تونین زحمتشو بکشین ؟ » فرم را گرفتم و به سراغ صاحب فروشگاه رفتم . بنده ی خدا در این چند مدت اینقدر از این فرم ها پر کرده بود که فی الفور و بدون توضیح من زحمت پر کردن مشخصات مورد نیاز را کشید .

  از فروشگاه رفتم سراغ اولین عکاسی . باید از رسیدها کپی تهیه و ضمیمه ی فرم بانک می کردم . و از آنجا دوباره به بانک . در میان این چرخه شما لحاظ کنید ترافیک و نبودن جای پارک و دیگر مشکلات ریز و درشت را .

  بالاخره شاد و خرم رسیدم به بانک . مسئول مربوطه مدارک را چک کرد و شماره ی تلفنم را هم گوشه ای نوشت و گفت : « شما به سلامت !»

سوال کردم : « یعنی می ره به حساب فروشنده ؟ » جواب داد : « بررسی بشه حتمن !»

خدای من ! بعد از پنج روز انتظار و یک نصف روز بالا و پایین رفتن در بانک ها و در حالیکه پول بی زبانمان در حساب دو طرف معامله " خریدار و فروشنده " نبود تازه طرف برگشته و می گوید : « شما به سلامت! بررسی می کنیم ...»

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۹
مهران مهرگان

نظرات  (۱)

سلام
آره بد دردی ست . این بلا سر من هم اومده :)
پاسخ:
سلام ! نصیب دشمن آدم نشه ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">