کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

کارناوال رزیه

یادداشت های روزانه . در خواندن اراجیف بنده خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد . لطفن مراقب سلامت روانی خود باشید!

یادداشت هایی همراه با غرغر و شکوه و گلایه
... تب و هذیان
و جیغ و جادوی کلمات
و گاهی شادی هایی که این روزها دور از دسترس اند .
آدم های این جا آمیخته ای از تخیل و واقعیت اند .
گفته ها و شنیده ها و مشاهدات نویسنده که آن هذیانی که پیشتر گفتم روی بازتاب آن ها موثرند .

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هاینریش بُل» ثبت شده است

   چند روز بود که با کتاب دیگری از هاینریش بُل مشغول بودم . آره !لابه لای مرغ بریدن ها و قطعه قطعه کردن پیکر بی جان آن ها به جنگ فکر می کردم . به چهره ی عریانی که بُل در این اثر ـ قطار به موقع رسید ـ به دست می دهد . به چهره ی کریه جنگ و اثراتی مخربی که بر جسم و روح فرد باقی می گذاشت و می گذارد . 

 بارها به آندره آس راوی داستان فکر کردم به او که انگار با آدابی مذهبی تربیت شده بود، به دعاهایش ،و ... به مو زرده و بیلی و حتی آن دختره ـ اولینا ـ در فاحشه خانه .

  آندره آس مرگ را با خود همراه می دید و به دنبال مکانی که به او الهام شده بود می گشت و گام به گام به مکانی که باید در آن جان می سپارد نزدیک می شد . در این میان چنگال مرگ ، و شمشیر جنگ گناهکار و بی گناه نمی شناخت و انگار می خواست به یک باره بر سر همه ی آن ها فرود بیاید .

  ساعت ها است که خواندن کتاب را به پایان رسانده ام اما ذهنم درگیر صحنه های دردناکی است که هر یک از شخصیت ها دچار آن شده بودند...

.

.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۰:۲۸
مهران مهرگان